بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

مهيج ترين اتفاق

29 هفتگی زندگی جنینی من

هفته 29   تا به امروز 29 هفته است كه تو دل ماماني جا گرفتم . دارم كم كم بزرگ ميشم و به قول مامان لپهام از اين ماه شروع ميكنه به بزرگ شدن . هر روز صداي خواهر بزرگترم را كه با من حرف مي زنه ميشنوم . صبحها كه از خواب بيدار مي شه دستش را ميزاره رو شكم ماماني و به من ميگه بلند شو تنبل و بعد يه ماچ گنده از روي شكم ماماني ميكنه و حاضر ميشه تا بره مهد كودك ، تازگيها به همه ميگه اسم خواهرم را باران گذاشتم كه البته من اين اسم را خيلي دوست دارم باران – باران – باران خيلي قشنگه مگه منه ؟!‌ ماماني هروقت يك اسم ديگه پيشنهاد ميده روژان عصباني ميشه ميگه نه فقط باران به همه هم گفته ولي من اسم جديدم را دوست دارم (( بار...
23 مرداد 1390

ني ني شگفت انگيز من

اين واقعاً شگفت انگيزه قدرت خدا يكي از بهترين و شگفت انگيز ترين مسائل روي زمين من كامل شدم و الان توي دل ماماني دارم ادامه رشد ميدم . منم دلم ميخواهد در مسابقه شركت كنم . ...
28 تير 1390

21 هفتگي زندگي جنيني من

فرشته كوچولوي ماماني در 20 هفتگي       اين عكسها مربوط به هفته 20 از زندگي جنيني ات است . داري كم كم آماده مي شي كه يك دختر خوب ناز و سالم براي مامان ناهيد بشي. خيلي خوشحالم . تو دومين دخترم هستي از اينكه روژان يك خواهر كوچولو داره خيلي خوشحالم. دلم براي ديدن روي ماهت يك ذره شده و عاشقانه منتظر ورودت به زندگيمون هستم. هم من و هم بابايي و البته خواهرت روژان . ...
1 تير 1390

روز مادر مبارك

    ای یگانه ترین بعد از خدای! مادر تو را چه بنامم که هیچ چیز یارای برابری با تو را ندارد کوهت ننامم که کوه پایداری و استقامت از تو آموخته رودت نخوانم که رود صداقت و پاکدامنی تو را به ارمغان برده آسمانت نخوانم که بسی بلندتر و رفیع تری و آسمان زیر گامهای توست ماه و خورشیدت ننامم که آن دو نور تو را به عاریت گرفته اند ستاره ات ندانم که آنان بی شمارند و تو بی همتا تو را نسترن و یاس و یاسمن نمی دانم که گل نیز عطر و بویش را از تو دارد آبشاران خروشان از مهر توست و دشت وسعت خویش را از قلبت گرفته مادر تو را با کدامین شعر و غزل بسرای...
2 خرداد 1390

كوچولوي ما خوش آمدي

چه لطيف است حس آغازي دوباره،و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس...و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي بودن!و چه اندازه شيرين است امروز... روز ميلاد...روز تو!روزي که تو آغاز شدي! اين اولين عكس زندگيته به نظر من خيلي قشنگه ماماني توي اين عكس من از وجودت اطمينان پيدا كردم و صداي ضربان قلبت نويد ورودت را به دنياي ما مي داد صدای یک پرواز فرود یک فرشته آغاز یک معراج و شروع یک زندگی وقتي فهميدم دوباره يك مهمون كوچولو دارم نمي دونم چه حالي داشتم واقعاً برام سورپرايز بودي و مهيج بابايي وقتي شنيد قراره دومين فرزندش به دنيا بياد خندش گرفته بود من نفهميدم چه حالي داشت ولي قيافش خيلي خند...
1 خرداد 1390

هفته 15 بارداريم

اين عكس مربوط به هفته 15 بارداريمه وقتي ديدمت خيلي خوشحال بودم انگشت دستت را مي خوردي و دائم پاهات را تكان مي دادي خيلي جالب بود . كم كم دارم حركات دست و پاهات را حس ميكنم . انگار اولين بارم كه باردارم خيلي لذت داره اين عكس بالا مربوط به توضيحات دكترت راجع به سلامتيته دلم ميخواهد همه اينها را داشته باشي . ...
1 خرداد 1390